یاضامن اهو

بهانه زندگیم
گمشده ای هستم در این دنیای پر هیاهو
دنیایی که صبح و شامش با فکر به اینکه :
امروز چه کسی به من سلام نکرد ؟
چرا فلانی نمره بالاتر گرفت ؟
چرا فلانی آن حرف را زد ؟
چرا ..؟ چرا ..؟
چراهای بی سر وته سر می شود
و کلی فکر هایی که هرکه با توجه به موقعیت اجتماعی و سنی و اقتصادی و ... خود را مشغول کرده است.
در این دنیای پر سر و صدا ، پر از هیاهو و فکر و خیال
دلخوشی هایی هست ، آرامش هایی هست
در همین دنیا ، در قطعه ای از زمین، شرق ایران
آفتابی می درخشد که نورش ، گرمایش تمام شیعیان را سیراب می کند
بارگاهی که قدمت که می رسد به آنجا ، دیگر خود نیستی ، بهتر از خودی
خوبی امام رئوف تو را هم برای چند ساعتی خوب می کند .
خودت را ، حال دلت را ، تک تک لحظاتت را تکرار نشدنی می کند
و بهانه زندگی من ، افتخار من ، همین است که حداقل به نام، دوستدار و شیعه امام رضا علیه السلام هستم ...
خودم را ، روحم را ، نفس نفسم را دخیل پنجره فولادت میکنم یا امام رضا ...
قلبى شكست و دورو برش را خدا گرفت
نقاره مىزنند... مريضى شفا گرفت
ديدى كه سنگ در دل آئينه آب شد
ديدى كه آب حاجت آئينه را گرفت
خورشيدى آمد و به ضريح تو سجده كرد
اينجا براى صبح خودش روشنا گرفت
پيغمبرى رسيد در اين صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشتهاى از آسمان رسيد
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد
تقديم حق نمود و سپس ارتفاء گرفت
من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بیدریغ تو را فخر میکند. نشانی ساده تو از خاطر هیچ کس نمیرود؛ وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایه سار شمایند و شما سایهبان خاک تا افلاک. و من هنوز آه میکشم و هنوز چرخ می خورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدستههاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی..........
میلاد على بن موسى الرضا ،
بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد . . .