انتظار فرج
عمو جان ما تشنه ایم تشنه ی عشق
امید دارم که روزی تمام شود این تبعید
و تو دریچه ی قلبت را به سو خاطره باز کنی
و به این مرغ اسیر بی تقصیر اشاره
ای ماه مهر پرور من کجایی؟
ماه زیبایی اش را از تو وام می گیرد و دوات از تو خام
تمام خلائق سر سپرده ی تواند
وبرای تو میسرایند*
بیا ای بلبل غزلخوان دشت انتظار
این روزها انتظار فقط کار ما نیست
بلند شوودر جهان غلغله براه کن
تو همان آشوب عالمی
که در حقیقت در انتظار توست
ونگاه نرگس مست یک لحظه ی نظاره ات
چه می شود اگربه نظریبه زیر پایت بیندازی
ای مولای سرزمین عشق
عطش در زمین شایع شده است
آیا تو می خواهی آب را برما ببندی؟
+ نوشته شده در دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲ ساعت 14:47 توسط زارع
|